ویاناویانا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

وی ویِ مامان و بابا

پاستوریزه محبوبببببببب

سفدات بشم که حسادتت کار دستت داد و شیر پاستوریزه رو هم تحویل گرفتی عشقممممممم یه هفته پیش دیدی ایدا شیر میخوره توی لیوان تو هم از روی حسادت خواستی و خوردی در کمال تعجب دومین لیوانم خوردی و من حاللللللللللللللل کردم از اون وقت میتونم بجای شیر خشک پاستوریزه بهت بدم و خوشحالم   دیگه اینکه بعد از غذا توی جمع کردن ظرف بهم کمک میکنی و من دلم ضعفففففففف میره فدای تو بشم عسللللللللللللللل 27/8/92
27 آبان 1392

بعد از یه عالمه تاخیررررررررررر

سلاممممممممممممممممممم بعد از کلییییییییییی مامی وقت کرده اپ کنه وب دخمل طلای نازشوو   ویانای عسل منننننن عاشقتمممممممم زندگی بی تو معنی نداره ماه شدی ماهههههههههههههه دیگه تندی واژه هارو میگی خیلی چیزا یاد گرفتی بلا شدی مستقل شدی لجباز شدی دست بزن پیدا کردی و نی نی هایی ک اذیتت کنن و میزنی خخخخخخخخخخخخخخخخخخ مامی و بابارو میبوسی نازی میکنی خرمونم میکنی خودت میری توی تختت کل شاسیاهتو از رو دیوار میدازی پایین واس همین من جمعشون کردماتیش پاره ممنننننننننننن چند باری هم مامی مجبور شد شمارو ببره با خودش سر کار حاللللللللللللللل کردی اساسییییییییییییییییییی همه هم عاشقتتتتتتتت شده...
16 آبان 1392

واکسن 18 ماهگی عسل بانو

سلام نفسممممممممم عسلی شدی خوردنییییییییییی دیروز صبح واکسن داشتی و من صبح کار بودم.بهمین خاطر با خودم بردمت مدرسه وای عکس العملت دیدنی بودددددددددددددد بچه ها رو ک دیدی گفتی دَدَ با کلییییییییییییی ذوقققققققققققققققق من و ول کردی و رفتی بین بچه هااااااااااا خلاصه اینکه رفتی توی صف صبحگاه با بچه های اولی ایستادی و با اهنگ ورزش کلییییییییییییی رقصیدیییییییییییییی و همه غشششششششششش کرده بودن از خندهههههههههه حیف ک یادم نبود ازت عکس بگیرمممممممممممممممم خلاصه کلی از بزرگی مدرسه کیف کرده بودی و یه جا بند نمیشدییییییی دیگه رفتیم بیمارستان واسه واکسنتو اونجارم بهم ریختی.رفتی روی صندلی خانم منشی و گوشیشو برداشتی و ادو ادو (الو) راه ...
9 مهر 1392

تو بخند ...

من فدای تو  ب جای همه گل ها تو بخند ... تو برقص تو بخوان... نازنینم ماه تر از دیروزت میشی هر روزی ک میگذره محشر من و بابایی رو بوس میکنی محشررررررررر تازه یاد گرفتی بگی بوس دلم ضعف میره واست از سر کار ک میام با ماما گفتنت ذوق کردنت و پریدنت تو بغلم بهم ارامش میدی شادی میدی لذت میبرممممممممممم خدایا ازت ممنونم بابت این فرشته کوچولوم چند روز پیش خونه مامان جون ناهار بودیم از پله ها هی می رتی بالا تا اخر افتادی.ب زور ک اوردمت پایین صورتمو خنج انداختی و زیر چشمم و یه خط انداختی و زخمی کردی امشب زخمرو میدید میگفتی بووَ و بوسش میکردی بهت میگم کی دختر ناز مامانه؟میگی مَ میگم کی عسل مامانه؟میگی م...
2 مهر 1392

17ماهگیت مبارکککک نفسمممممم

سلاممممممممممممم روز دخمل نازمممممممممم مبارکککککککککککککککککککککک الهی فدات شم ک یه روزم واس تو نامگذاری شده واس دخملای نازی مثه توووووووووووووووووووو ویانای نازم اومدم بنویسم عاشقتممممممممممممممممممممممممم نفسای من وبابایی هستییییی زیبایی زندگی مایی بی تو زندگی معنی نداره الهی دورت بگردم عشقمییییییییییییییی عشققققققققققققققققققق کارات شده یه پارچه عسلللللللللللللللل الان مطمئنم کلی از شیرین کاریاتو یادم نمیاد الان شلوارت خیس شد گفتم برو لباس بیار تنت کنم دیدم رفتی یه شلوار اوردی و نشتسی ک پات کنم نمیدونی چقدر مامانی شدی اینقده خوشگل من و بابایی رو میبوسی مخصوصا وقتی شبا ما خوابمون میاد و تو نمیخوای بخوابی نفسسسسسسسسسسسسسسسسس عشقق...
23 شهريور 1392

پیدا شدن محمد طه نازنین

روز 29/3/92 چهرشنبه محمد طه نازنین ک توی کالسکه اش خواب وده و مادرش واسه چند لحظه خرید اونو دم در مغازه میزاره توسط یه زنی دزدیده میشه پس از این ماجرای تلخ مادر و پدرش برای پیدا کردنش همه کارهایی ک درتوانشون هست بکار میگیرن و مردم مهربون ما هم همه جوره دعا و حمایتشون میکنن تا اینکه به لطف خدا معجزه میشه و در تاریخ 26/5/92 شنبه شب با تماس اقوام خانواده ای ک بچه دار نمیشدن پدر و مادرش برای گرفتن طاها ب مسجدی ک بچه رو اونجا گذاشتن میرن و سلامت اونو میارن خونه ب امید روزی ک هیچ بچه ای دزدیده نشه عکس طاها قبل و بعد از ربوده شدن ...
28 مرداد 1392

نبض زندگی

سلام ب همه دوستای گلمون نمیدونید این دختر چقدر عسسسسسسلللللللللل شدهههههههه عاشققققققق این بودم ک دخترم عروسک باز شه نمیدونین الان چ عروسکاشو دوست داره مدام بغلشون میکنه میخوابوندشون ب زیتون میگه دی تو میگه دی دَ یعنی جیگر میگه دو دَ یعنی دوست دارم اسم باباشم میگه خیلی چیزا یاد گرفته این جیگر طلاااااااااا   اذیتاش زیاد شده ولی در مقابل شیرین کاریاش کم میاریم شبا وقتی نمیخواد لالا کنه میاد لپشو میزاره روی لب باباش و من ک ببوسیمش صورتشو میکشه روی صورت ما و خلاصه کلییییییییییییی عشوه میاد   کاراش زیاده اگر یادم بیاد عادت کرده همه چی رو میندازه توی ظرفشویی از مسواکشو سی دی و جارو دستی  بگیر و ...
21 مرداد 1392

مشهدی شدن دوباره وی وی ناز ما

سلام ب همه دوستای مهربونموننننننننننن اخرش مامی تنبل اراده کرد وب دخملی نازشو اپ کنهههههههه ما 22 تیر 92 رفتیم تهران و 24 هم رفتیم ب پابوس امام رضا جای همگی خالی بود مامی واسه دوستای گلش دعا کردااااااااااا جونم براتون بگه که این قند عسل سفرو واسمون کوفت کرد از اذیتاش .توی سفر قهر کردنم یاد گرفت گریههههههههههه لجبازی ک نگوووووووووووووووووو ولی دخترم با این وجود حسابییییییییی عاقل و خانوم شده خیلیم بابایی شده و من حس میکنم باباشو بیش از من میدوسته گریههههههههههههه   راستی امروز دیدم دخملی داره میگه نووووووووووووووووو و فهمیدم منظورش هنوز هست یعنی هنوز بده ای جونمممممممممممممممممم مامی ب فداش راه میره میگه شیه؟یعنی چیه؟ ...
31 تير 1392

به من رای بدید ملسییییییییی

سلامممممممممم دوستای گلم ویانا توی یه مسابقه شرکت کرده با عنوان  نی نی شکمووووووو از دوستای گلمون ممنون میشیم بهش رای بدن با هر  شماره همراه فقط میشه یه بار رای داد . کد 175 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنید.توی متن اس ام اس فقط عدد 175 رو بنویسید.اگر دوستای دیگه هم شر کت کردن تا 3تا رای رو با یک شماره تلفن همراه میشه داد اینم عکس مسابقه از لطف دوستای گلمون ممنونیممممممم بوسسسسسسسس مامی ویانا 6.10صبح یکشنبه 9 4 92 ...
22 تير 1392