واکسن 18 ماهگی عسل بانو
سلام نفسممممممممم
عسلی شدی خوردنییییییییییی
دیروز صبح واکسن داشتی و من صبح کار بودم.بهمین خاطر با خودم بردمت مدرسه
وای عکس العملت دیدنی بودددددددددددددد
بچه ها رو ک دیدی گفتی دَدَ با کلییییییییییییی ذوقققققققققققققققق من و ول کردی و رفتی بین بچه هااااااااااا
خلاصه اینکه رفتی توی صف صبحگاه با بچه های اولی ایستادی و با اهنگ ورزش کلییییییییییییی رقصیدیییییییییییییی و همه غشششششششششش کرده بودن از خندهههههههههه
حیف ک یادم نبود ازت عکس بگیرمممممممممممممممم
خلاصه کلی از بزرگی مدرسه کیف کرده بودی و یه جا بند نمیشدییییییی
دیگه رفتیم بیمارستان واسه واکسنتو اونجارم بهم ریختی.رفتی روی صندلی خانم منشی و گوشیشو برداشتی و ادو ادو (الو) راه انداختی
بعدم ک نوبتمون شد شروع کردی ب گریه کردن منم دست تنها خیلی اذیت شدم
قدت 85 بود وزنت 13/300 و دور سرت 48
خداروشکر خانمه میگفت همه چیت عالیههههههههههه
وایییییییییی واسه واکسن گذاشتمت روی تخت میخواستی لباستو دراری فک میکردی وقت لالاست خخخخخخخخخخخ
ولی من جرات نکردم پاهای نازتو بگیرم و یه اقایی اومد کمک.اقاهه شیطنتاتو دیده بود و هی میگفت چ بچه زرنگیه خخخخخخخخخخخخ
خلاصه اشکککککککککککککک بود ک با واکسن ریختی فدای تک تک اشکاتتتتتتتتتتتتت
هی میگفتی بووَ
دیگه اومدیم خونه و دخمل نازم لالا کرد منم تمام دیشب درست نخوابیدم و همش حواسم ب دخمل نازم بود ک تبش بالا نره
بوووووووووسسسسسسسسس
9/7/92 سه شنبه 5بعد از ظهر