ویاناویانا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

وی ویِ مامان و بابا

اولین آمپول پینی سیلین

عشق  کوچولوی من یه هفته بود خیلی سرفه های ناجور میکردی خیلی دیگه گلوت میخواست بیاد بیرون از اونجایی ک بابایی خیلی درگیر دانشگاهش هست من تنهایی و البته با مامان جون و دایی بردیمت بیمارستان و خلاصه دارو داد بهت هر چی گذشت با داروها بهتر نشدی دیگه یه روز ک هم من و هم بابایی حسابی از کار خسته بودیم یعنی دوشنبه بردیمت دکتر و تا دکتر گلوتو دید وایی گفت ک ما تا اخرشو خوندیم و اونجوری د ک اولینلین پینی سیلین زندگیتو زدی بمیرم برات چقدر گریه کردی عاشقتم ویانا تو نفسمی دلیل زندگی منی قربون صورت خوشگلت قربون اون خنده های شیرینت فدای لجبازیات ک بهم میگه بزرگ شدی و میخوای واس خودت تصمیم بگیری فدای تو بشسه مامییییییییییییییی خیلی ع...
6 آذر 1392

پاستوریزه محبوبببببببب

سفدات بشم که حسادتت کار دستت داد و شیر پاستوریزه رو هم تحویل گرفتی عشقممممممم یه هفته پیش دیدی ایدا شیر میخوره توی لیوان تو هم از روی حسادت خواستی و خوردی در کمال تعجب دومین لیوانم خوردی و من حاللللللللللللللل کردم از اون وقت میتونم بجای شیر خشک پاستوریزه بهت بدم و خوشحالم   دیگه اینکه بعد از غذا توی جمع کردن ظرف بهم کمک میکنی و من دلم ضعفففففففف میره فدای تو بشم عسللللللللللللللل 27/8/92
27 آبان 1392

بعد از یه عالمه تاخیررررررررررر

سلاممممممممممممممممممم بعد از کلییییییییییی مامی وقت کرده اپ کنه وب دخمل طلای نازشوو   ویانای عسل منننننن عاشقتمممممممم زندگی بی تو معنی نداره ماه شدی ماهههههههههههههه دیگه تندی واژه هارو میگی خیلی چیزا یاد گرفتی بلا شدی مستقل شدی لجباز شدی دست بزن پیدا کردی و نی نی هایی ک اذیتت کنن و میزنی خخخخخخخخخخخخخخخخخخ مامی و بابارو میبوسی نازی میکنی خرمونم میکنی خودت میری توی تختت کل شاسیاهتو از رو دیوار میدازی پایین واس همین من جمعشون کردماتیش پاره ممنننننننننننن چند باری هم مامی مجبور شد شمارو ببره با خودش سر کار حاللللللللللللللل کردی اساسییییییییییییییییییی همه هم عاشقتتتتتتتت شده...
16 آبان 1392

واکسن 18 ماهگی عسل بانو

سلام نفسممممممممم عسلی شدی خوردنییییییییییی دیروز صبح واکسن داشتی و من صبح کار بودم.بهمین خاطر با خودم بردمت مدرسه وای عکس العملت دیدنی بودددددددددددددد بچه ها رو ک دیدی گفتی دَدَ با کلییییییییییییی ذوقققققققققققققققق من و ول کردی و رفتی بین بچه هااااااااااا خلاصه اینکه رفتی توی صف صبحگاه با بچه های اولی ایستادی و با اهنگ ورزش کلییییییییییییی رقصیدیییییییییییییی و همه غشششششششششش کرده بودن از خندهههههههههه حیف ک یادم نبود ازت عکس بگیرمممممممممممممممم خلاصه کلی از بزرگی مدرسه کیف کرده بودی و یه جا بند نمیشدییییییی دیگه رفتیم بیمارستان واسه واکسنتو اونجارم بهم ریختی.رفتی روی صندلی خانم منشی و گوشیشو برداشتی و ادو ادو (الو) راه ...
9 مهر 1392

تو بخند ...

من فدای تو  ب جای همه گل ها تو بخند ... تو برقص تو بخوان... نازنینم ماه تر از دیروزت میشی هر روزی ک میگذره محشر من و بابایی رو بوس میکنی محشررررررررر تازه یاد گرفتی بگی بوس دلم ضعف میره واست از سر کار ک میام با ماما گفتنت ذوق کردنت و پریدنت تو بغلم بهم ارامش میدی شادی میدی لذت میبرممممممممممم خدایا ازت ممنونم بابت این فرشته کوچولوم چند روز پیش خونه مامان جون ناهار بودیم از پله ها هی می رتی بالا تا اخر افتادی.ب زور ک اوردمت پایین صورتمو خنج انداختی و زیر چشمم و یه خط انداختی و زخمی کردی امشب زخمرو میدید میگفتی بووَ و بوسش میکردی بهت میگم کی دختر ناز مامانه؟میگی مَ میگم کی عسل مامانه؟میگی م...
2 مهر 1392

17ماهگیت مبارکککک نفسمممممم

سلاممممممممممممم روز دخمل نازمممممممممم مبارکککککککککککککککککککککک الهی فدات شم ک یه روزم واس تو نامگذاری شده واس دخملای نازی مثه توووووووووووووووووووو ویانای نازم اومدم بنویسم عاشقتممممممممممممممممممممممممم نفسای من وبابایی هستییییی زیبایی زندگی مایی بی تو زندگی معنی نداره الهی دورت بگردم عشقمییییییییییییییی عشققققققققققققققققققق کارات شده یه پارچه عسلللللللللللللللل الان مطمئنم کلی از شیرین کاریاتو یادم نمیاد الان شلوارت خیس شد گفتم برو لباس بیار تنت کنم دیدم رفتی یه شلوار اوردی و نشتسی ک پات کنم نمیدونی چقدر مامانی شدی اینقده خوشگل من و بابایی رو میبوسی مخصوصا وقتی شبا ما خوابمون میاد و تو نمیخوای بخوابی نفسسسسسسسسسسسسسسسسس عشقق...
23 شهريور 1392