بدون عنوان
سلام ویانا جان عزیزم تیر ماه ما تصمیم گرفتیم یه نینی ناز داشته باشیم و تو اومدی تو وجود من.بابا خیلی مواظبمون بود و هست.خیلی واسه بودن و موندت دعا کردم و اشک ریختم تا خدا تورو واسم نگه داشت.مامان جون هم کلی نگرانت شده بود.اخه دو ماهه که بودی من حالم خوب نبود و خونریزی داشتم میترسیدیم بری و پیشمون نمونی.خدارو شکر خدا تورو به ما بخشید.از ٤ماهگی تا ٦ماهگی هم مرخصی بودم و سر کار نمیرفتم چون جفتت پایین بود.بابا همیشه میگفت ببین بچم چه حالی بهت داده؟ههههههه نمیری سر کارررررررر عزیز دلم کلی منتظر ضربه هات موندم از زدن به شکمم و حس تکون خوردنات خیلی لذت میبرم فکر کنم دنیا بیای دلم واسشون تنگ ش...
نویسنده :
مرمری
23:45