اولین سفر وی وی جونم
درود به وی وی عسل زندگی من و بابایی
امروز ٢٦اردیبهشت ماه هست و تو ٥٣روزه شدی عزیز دل مادر
الان که دارم مینویسم تو به اصطلاح دور از جون لالا کردی ولی داری کلی صدا درمیاری و الانم که نیگات کردم چشمای خوشگلت بازه هههههه
امروز خیلی خوابت سبک شده بود مامان جون و دایی حسین و خاله منا اینا ناهار اینجا بودن و تو اصلا نخوابیدی و همش دوست داشتی توی شلوغی و جمع باشی
وقتی گرسنه میشی مچ خوشگلتو میکنی دهنت و شروع میکنی با حرص و ولع مکیدن و نچ نچ کردن دل منو میبریییییییییییییی دل مامی ضعف میره با این حرکتت
کاش بشه فیلمشو واس ایندت بگیرم
اولین سفرتو توی ٤٩روزگیت یعنی ٢٢اردیبهشت رفتیم مشهد پابوس امام رضا.خیلی خوب بود اذیت شدم با بی خوابیا و گرسنگیا و پوشاک عوض کردنات سخت بود ولی خوب بود.مخصوصا که یه روز توی حرم تا کمر پی پی کرده بودی و من فقط تونستم پنبه بزارم توی لباست که اذیت نشی
مشهد بودیم که با حرف مامان جون فهمیدم دوست داری باهات حرف بزنیم و بازی بازی کنیم ای مامی به فدات قند عسل
از اینکه میبینم منو میشناسی و نیگام میکنی کلی ذوق مرگ میشم ههههه
فدای خنده هات که دلمو با خودشون میبرن
خلاصه اینکه آقا امام رضا تورو طلبید و اولین و بهترین سفر زندگیتو داشتی بوسسسسسس
وقتی اسم نازنت رو روی بلیط دیدیم من و بابایی کلی ذوق کردیمممم
این عکس رو توی هواپیما ازت گرفتم نازگلم
اینجا توی هتل واس خودت روی تخت من وبابا لالا کردی و با زبون بی زبونی بابارو اخراج کردی بابایی هم روی تخت یه نفره خوابید ههههه
اینجارو ببین مثه فرشته ها روی دست بابایی لالا کردی فداتتتتتتتتتت
اونجا هم دادیم عکس خوشگلت رو روی یه لیوان کنار حرم انداختن تا یادگاری بمونه
خلاصه اینو هم بگم که مامی زرنگ شده و دیشب واسه اولین بار با بابایی تورو بردیم حموم کردیم ووووووویییییییییییی گه چه لذتی داشتتتتتتتتتت
تو هم هیچی نمیگفتی و اروم بودی از اب لدذت میبردی اخه عاشق اب هستی زندگیم
اینم عکس خواب بعد از حمومت هست
مامی به فدای فرشته کوشولوشششششششششش
من عاشق حرکاتتم خنده هات لوس بازیات بغض کردنتو که نگووووووووووو میخوام بخورمتتتتتتتتتت
من فدای تو به جای همه گل ها تو بخند