37 هفتگی ویانای ما
سلام سلام قند عسل
دخمل طلا
فدای اون قدم کوشولوی پر برکتت بشم مننننننننننن که از وقتی اومدی تو شکمم کلی اتفاقای خوب خوب افتاده الهی مامان دورت بگرده ماشالاااااااااا به پاقدمتتتتتتت بوسسسسسسسسسس کردنشون لذت بخشهههههه
امشب خیلی دلم میخواست برم بیرون بابا منو نبرددددد گریههههههه
گفت واس ویانا بده.گفتم من دلم تو خونه میگیره.البته دیشب که رفتیم واسه خرید هفت سین زودی اذیت شدم.خلاصه بابا ساعت ١٠ پوشید و رفت استخر و منو تنها گذاشت
منم شام خوردم اومدم پای نت که دیدم بابا کلید انداخت اومد توووووووووووووو
گفت استخر به خاطر گرد و خاک تعطیل شده هههههههههههه
خلاصه خدا هوامو داشت هههههههههه
از دیشب دیگه نشستم پای هفت سین سه نفرمون دخمل طلاااااااااای ما.و امشب تقریبا کاراش تمومه یه ریزه کاریاش مونده
آآآآآآآآآآخخخخخخخخخ جون هفت سین سه نفرهههههه
راستی دارم واست یه لحاف تشک میدوزم اسم تورو روش دراوردم ایشالا خوشگل شه
باید دیگه کم کم لباساتو اماده کنم واس دنیا اومدنتو بزارم تو ساکت.نینی خاله سولی هم دنیا اومد گلم.یه دخمل نازو دوست داشتنیحسودیت نشه هاااااااااااا ههههه
بابا داره غر میزنه میگه بیا پیشم هههههه انگار نه انگار استخرش دودر شده هههه
فردا نوبت سونو دارم باید برم ببینم دخملم چند کیلو شدهههههههه
این روزا خواب ندارم یا اسید معدم یا بی خوابی یا درد .دیگه پهلو به پهلو شدنم واسم سخت شده ولی فدای سرت به موقع دنیا بیایاااااا
دوست دارم
تا بعد