خاله منا و حس خالگی هههه
سلام سلام صدتا سلام
خوبی دخمل گلم؟
تو شکمم راحتی؟
الان که دارم مینویسم داری وول میزنی واس خودتتتت
فرشته ی ناز زندگی مایییییییییییی توووووووووو
چند شب پیش که خاله منا اومده بود خونمونو تخت تو رو دید کلی ذوق کرد و گفت با اینکه تو این مدت کلی چیز میز خریدیم واسش احساسی نداشتم الان که تختشو دیدم یه حس عجیبی دارم .انگار ویانا توش خوابیده و می تونم بغلش کنممممممم
کلی ذوق داشت.نگین هم از تختت خوشش اومده بود حسابی.از هاپویی که واست خریدمم خوشش اومده بود پس مطمئنم تو هم خوشت میاد عزیز دل مامانننننن
راستی خاله منا اسمتو دوست ندارهههههههههه میگه اسمشو عوض کنید ولی مگه بابا کوتاه میاد؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی بلا دیشب که حالم بد بود مامان جون کلی نگران شده بود و سرش گیج رفته بود و خورده بوده به ابسرد کن .ابسرد کن افتاده و تیکه تیکه شده .ببین چجور همرو نگران کردی عزیز دلللللللللل
ما عاشقتیم من و بابا