ه مثله هشت ماهگی
سلامممممممممممم
گوگولی من هشت ماهش پر شدو اوایل نه ماهههههههر روزم شیرینیش مضاعف میشه دللللللللللللللل میبرههههههههههههه هوار هوارررررررررررررررر
از سر کار که میام یه شور و حال و شوقی نشون میده یه دست و پایی میزنه واس اومدن بغلم که انگاری وقتی از کار بر میگردم پروازززززززززز میکنم که برسم به عشققققققققمممممممممم
مامی منو دایی حسین و دختر خاله نگینشو خیلیییییییییییییییییی میدوستهههههههههههههه
بلا شده اتیش پاره شده و هی فرت و فورت سرش میخوره اینور و اونرو گریهههههههههههه و کلیییییییییییییی باید ناز دردونمونو بکشیم تا اروم شههههههههههه
عاشقققققققققق غذا ست و تو این مورد با هیشکی شوخی ندارههههههههههه هر چی خوردنی میخوریم باید اونم بخورهههههههههه ماشالاااااااااااااااااا به این گل دخمل
منم کم کم دارم کارای تولد تک دخملمو میکنم تا تولدش به خوبی برگزار شه
دیگه اینکه همش زیر میز کامی میره عاشقققققققققق اونجاست نمیدونم اونجا چی داره؟؟؟؟؟
دیگه اینکه لپاش شده خود خود عسلللللللللللللللل
خونرو بهم میریزه جاهایی میره که عقل جن بینوا هم نمیرسه بهش
امروزم دیدم پوست سیر خورده!!!!!!!!
بدجور هم مامانی هستشششششش البته باباش رو هم خیلی یدوسته.خدا نکنه لباس بیرون تنم ببینه بیچارم میکنهههههههههه
اینم چند تا عکس از شیرین طلا(به قول نگین)
اون بالا مامی ذوق کرده که کلاهی که دوماهگیم خرید الان قد سرم شده١
اینجا هم اینقد شیطون شدم که مامی میترسه منو بزاره تو تخت و پرت شم بیرون
اینجا هم با دایی کوچیکه دالیم سوالی میکنیم ههههههههههههه
اون بالا هم گوشه ای از شیطنتای من خونه ی خاله هستش
این هم مراحل صاحاب لب تاب شدن وروجک ما:
ساعت 10.20 شب جمعه. 17/9/91