ویاناویانا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

وی ویِ مامان و بابا

عسل عسل قند عسلللللللللللل

1391/8/18 19:27
نویسنده : مرمری
437 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوست جونام خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ما خیلیییییییییییییییی وقته نبودیم و وقت نشده وب عسل خونمونو اپ کنیم

جونم براتون بگه که اینقدر شیرین کاریای کلوچمون زیاده اینقدر عکسای خوشمل داره که نمیدونم چی رو بگم چی رو نگم چی رو بزارم چی ر نزارم

دخملی ما یه سفر رفت پیش خونواده ی باباش و کلی اونجا دلبری کرد و دل همرو بردددددددددددددددد و برگشتتتتتتتتتتتت

هفت ماهگیشم پر شد و در ابتدای هشت ماهگیه و دل من غششششششش میره واس شیرین کاریای هر روزش.دل باباشو که حسابی برده چیزی واس مامیش نذاشتههههههههماچ

عسل ما دوتادندون دراورده خوردنییییییییییییییییی فقط سیاهه اونم واس خاطر قطره اهنه.بیا دیگه قطره اهنو دوس نداشته باشیم باسه؟؟؟؟؟؟؟ هههههههه

از درو دیوار بزاری بالا میرهههههههههه سیم تو خونه ما اسایش نداره از دستشششش

سیم همه چی رو میکشه از کامی بگیر تا تی وی تا بلندگوهای تی وی تا..........

دیروزم تلفنو کشید و انداخت وتن مارو لرزوند ههههههههههه

دیگه اینکه میره لبه اوپن و دستاشو میزاره روی پله اشپزخونه و رو زانو وامیستهههه و البته که دیروز با کله برگشت رو سرامیککککککک و خدارو هزاررررررررررررررررر مرتبه شکررررررررررررررر که دمپایی رو فرشیه بابا اونجا بود و سرشو نجات دادددددددددد

این دمپایی حکایت ها داره با ویاناااااااااا.ویانا عاشقشههههههه هی رابراه میره برش میداره با ذوقققققققق میکنه دهنشششششششش هی ما میریم با حرصصصصصصصصص درمیاریم از دهنشششششششش خلاصه کشمکشیه واس خودش ههههههه

دیگه اینکه قربون دخمل نازگلم برم خوش خوراکه و همههههههه چی بهش میدم از ماهی بگیر تا ..........

دیگه اینکه عمرا با کسی غریبگی کنه و هر کی رو میبینه خودشو قل میده تو بغلشششششش.اخریشم امروز بود که دم در اداره همکارمو دیدم و هنوز سلام نکرده میخواست بره بغل همکارم!!!!!! منتظر یه چای خوردنم نشدقهقهه

دیگه اینکه یه هفتست مریضه سرما خورده و من و بابا با مکافاتتتتتتتتتت بهش دارو میدیم. شبا هم که من خواب ندارم از دستش اون هی میچرخه هی من بالش و پتو میبرم واسش.اهل تی وی هم نیست.عاشققققققققق کتاب داستاناشه میدونین چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چون میخورشونننننننننننننننننننننن هاهاهااااااااااااااااااا

خلاصه من جون میدم واسشششششششش عشقمههههه عشقققققققققققق

همش دنبال منه و میخواد بغلم باشه منو که نبینه گریهههههههههه شروع میشه و تا میام ای جونم که اروم میشی و دستاتو میاری بالا یعنی بغلللللللللل

بخورمت منننننننننننننن عسلللللللللللللللللللل

خلاصه که خونرو با سرعتی باور نکردنی طی میکنی و امروزم واس اولین بار اتاق خواب مامان بابارو افتتاح کردی و رفتی اونجا

چندروز پیش هم پی پی کرده بودی و از پوشکت زده بود بیرون و تا گردنتو کثیف کردی و دمارررررررر من درومد با لکه گرفتن لباسات ههههههه

از مامی منم بزرگ شدی تشکر ویژه باید کنی که وقتی من سر کارم نگهت میداره و تو اونقدر لوسییییییییییییی که نمیزاری حتی غذا بپزه و اونم همش در حال بازی با تو هست

و دیگه اینکه عاشقققققققق سرامیک هستی و همش قل قل میخوری میری روی سرامیکا و تق تق با دستت میکوبی بهش و از صداش لذت میبری ای جونم عشقمممممم.راستی عاشققققققققققق باز و بسته کردنه شیرآبه هههههههههه

اینم عسکای عشق مامان باباششششششششششششش

این دندونای مموشموننننننننننننننهههههههههههههه

اینم شیطنتای عسل ما تو مهمونیا

 

اینم پدر و دختر اندر سفر

اینم داغه داغههههههههههه واسه امروزه (١٨/٨/٩١) که پای دخملی واس اولین بار به اتاق مامی و بابایی باز شدددددددددد

خدا به داد برسه هههههههههههههه

اینم وی وی ما با کلاه دست بافت مامی

اینم یه خوشحالی سه نفره واس دندون زندگی مامان باباش

وای مامی دورت بگرده وقتی این دوبنده و کلاه رو میبافتم نمیدونستم چجور میشه تنت الهی فدات بشم مننننننننننننننننننننن

همه عاشق این لباست شدن و وقتی فهمیدن من بافتم کلی تعریف و تمجید کردن و من پزشو به بابایی دادم هههههههههه

اینجا هم داشتیم میرفتیم سر خاک مامان جونت که تو تو بغل بابایی خواب رفتی عسلم

پنج شنبه ١٨/٨/٩١  مامی مریم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

غزال مامان آرتین
18 آبان 91 14:41
به به ببین مریم خانوم اومد! خوبی؟ باز اومدی و عکس نذاشتی ! قربون موش کوشولو بشم که اینقده شیطون شدی! آرتین هم دقیقا تا هر کی و می بینه خودشو پرت میکنه تو بغلش از باباش گرفته تا رهگذرای خیابون هههههههههه
سمانه مامان آرشیدا
19 آبان 91 1:17
ماشاللا به دخمل خوشگل و خوش خوراکت مریم جون. هر روز جیگرتر میشه. بگیر زیر گردنشو بوس کن از طرف من حسابیییییییییییی
مامان تنها
19 آبان 91 11:21
وای جیگرشو که کتابش و میخوره چه لباس خوشگلیم کرده تنش تو جشن دندونیش خیلی خانوم شده فداش
ترنم
19 آبان 91 14:52
ووییییییی سیا چه بلا و شیطون شده دخملت..جونم خیلی ناز شده..هههههههههه سیا دیگه راه اطاقتون هم پیدا کرده...بوسسسس
غزال مامان آرتین
19 آبان 91 20:25
وااااااااااااااااای مریم عااااااااشق دخملتم. چقدر تو دل برو شده! میبینم سیب نصفه آقای پدر هست! ههههههههههه چقدر عکساش نازه خصوصا اونی که با کیک دندونیش گرفتی! چه ژستی هم گرفته پدر سوسته! کلی ببوسش
مینا مامی پویان
20 آبان 91 1:33
چه عجبببببب تو نمیگی ما دلمون برای این قند عسل تنگ میشه؟؟؟؟/ واییییی چقدر خوردنی شده این دخملک با اون ژست کیکیش عشق اون عکسشم منننننن در ضمن مریم ویانا هم اصلا شبیه خودت نیست و دقیقا کپی برابر اصل پدر جانشه
عسل
20 آبان 91 10:33
روز به روز شیطونتر میشه ماشالله. نوش جونت عزیزم. مامانی هنرمند خیلی قشنگ بافتین واقعا هزار آفرین


سلام عزیزم مرسی گلم فدات چشمات قشنگن بوس
سارا (مامان درسا)
20 آبان 91 13:06
به به چه خانم خوشگلی ماشالا خاله چقدر بزرگ شدی عزیز دلم ماشالا به این همه پیشرفت مامانی مرسی با این پست خوب و کاملت ببوس مموشمون رو
soli مامان ادرینا
20 آبان 91 14:02
جونم به جیگر خودم چه جیگری شدی دلمون برات تنگ شده بود عزیز دل خالهههههههههههه مریم باید درسته قورتش بدم هیچی هم واست نزارم ولی خدایی یه تا رمو بهت نرفته هاااااا اقای پدرا خوب حال میکنن . عاشق فیگورتم با اون دامن نازت عزیزم .. مامانی بلاخره تن دخملمون دامن خوشگل کرد .. رنگ روشنننننن هوراااااااا افرین به مامانی هنرمند کلاهه خیلی خوشگل شد هاااااا .. ویانا جونم خیلی ماه شدی عزیزم ایشالله که مرواریدای خوشگلت دونه دونه در بیاد و مامانی رو گاز گاز کنییییییییییی مروارید خوشگلت هم مبارک گل خانم .. وای دلم حال اومد عکساتو دیدم ..ب هزار تا بوس واسه دخمل نازمون .. مامانی بوس بارونش کن وگرنه خودت میدونی هااااااااااا
soli مامان ادرینا
20 آبان 91 14:13
مریم میگم این وروجکا چه شبیه همه کاراشون ادری عاشق سرامیکه بزنه روش صدا بده - دمپایی کهنگو - سیمو کابل هم جای خودش .. لبه اپن هم مشترکیم خخخخخخخخخ خدایی بلایی شدن این وروجکا ..
مامان سامیار
23 آبان 91 17:15
اجازه هست بچلونم ؟ هزارماشالا خوشگل خاله ماشالا به پیشرفتات جیگرخانمی شدی شما یه بوس بده خاله بره
سارینا مامان آرمان
28 آبان 91 9:53
ماشالله میبینم حسابی شیطون شدی عزیزمممممممم... عیب نداره تا میتونی اذیت کن این مامان مریمو انشالله که سفر بهت خوش گذشته باشه خاله جون...