شیرین من
سلام دخمل ناناز مامان
الان که دارم واست مینویسم تو لالا کردی و تو یه خواب ناز رفتی.اینقدر خوشگل خوابیدی که دوست دارم هی بیام ببوسمت ههههه
ولی بد خوابت میکنم اگر اینکارو کنم
مامی فدای دختر نازش بشه نمیدونی چه عسلی شدی چه شیطونی هستی
خوابیدنت که ٢مدله .یکی کپی خوابیدن بابایی یکی کپی خوابیدن مامان جون
دستاتو بالا سرت میبری این میشه شبیه بابایی
یکی از دستاتو میبری زیر سرتو یکی رو کنار سرت این میشه مامان جون
بعد عکساشو میزارم قند عسل
دوروز رفتیم خونه مامان جون.شب تا صبح نذاشتی من و مامانی بخوابیم اخه خیلی درد و دل پیچه داشتی صبح با زندایی نسیم بردیمت دکتر و دکتر دارو داد .خدارو شکر بهتر شدی.الانم که دارم مینویسم درد داری و هی میام شکمتو مالش میدم
دیروز بعد از دکتر بردیمت چک اپ ماهیانه.ماشالا وزنت شده بود ٤٣٥٠ قدت ٥٢ و دور سرت ٣٦.٨ اینقدر خوشحال شدمممممم ماشالاااااااااااا ایشالا همینجور خوب رشد کنی
تو شیرین ترین حادثه ی زندگی منی
این روزا باهوش بازی در میاری و داری بغلی میشی هی به بهونه ی اینکه شیر میخوای کاری میکنی بغلت کنم بعدش ولی میشینی همه جارو نیگا میکنی و شیر نمیخوری
الانم ازدرد به خودت میپیچیدی بغلت کردم و رو شکم خوابوندمت فداتتتتتتتت
چندروز هم بود پی پی نمیکردی کلی من و مامانی نگرانت بودیم خدارو شکر بهتر شدی
شیرین کاریات زیاده و من کمتر وقت میکنم بیام وبلاگت و بنویسم واست.دوست دارم بزرگ شدی همه شیرین کاریاتو نوشته باشم و بخونی
خیلی دوست دارم.هر روز هم بیشتر شبیه بابایی داری میشی فدای چشای عسلیت
بوسسسسسسسسس
٥/٢/٩١